بلوند جوان که به مدرسه می رفت ، به رختخواب می رفت ، یک مجله را باز کرد و شروع به خواندن کرد زیرا نمی داند چه کاری باید انجام دهد ، اما در آن لحظه حوصله او را گرفت. اما این درس او را خسته کرد ، بنابراین او کنار رفت یا به عبارتی فقط خوابید. بدیهی است که این دختر خواهان رابطه جنسی بود ، از آنجا که رؤیایی را که دوستش داشت ، داشت. و وقتی از عكس كون وكوس خواب بیدار شد ، تلفن را برداشت و شماره این مرد را صدا کرد ، او را صدا کرد. او روی تخت دراز کشید ، پاهای اسرافش را پهن کرد و شروع به خودارضایی کرد ، پس از آن پسری آمد که تقریبا از آنچه اتفاق می افتد تعجب کرده بود. او به سمت او رفت ، شورت خود را جدا کرد ، زیرا تازه بیرون کشیده شده بودند ، سپس با صورت خود به بیدمشکش چسبید و شروع به انجام کونیلینگوس کرد ، دختر وقتی او نفس خود را بین پاهای خود احساس کرد ، بلافاصله لرزید اما سرش را برداشت نکرد اما به او کمک کرد ، پسر آنقدر از او جدا شد که به سختی پشت سر او افتاد. سپس دوست دخترش آن را منفجر كرد و آن را چنان ساخت كه او در بهشت از شانس خارج شد. و بعد آن مرد با او رابطه جنسی برقرار کرد ، او به محض اینکه او را خواست ، او را داشت و از این بابت خوشحال شد.