مرد جوان بی سر و صدا روی نیمکت نشسته بود که مشغول خواندن یک کتاب قدیمی بود و یک آشنای پیر در کنار او قدم می زد ، اما سعی کرد متوجه او نشوید ، ادامه دهید ، ادامه دهید ، دختر این را دید ، به او نزدیک شد و روی مبل نشست. اما او فقط نمی خواست سبز آرام باشد ، بنابراین به جای آن ، او را آزار داد و گفت "مرا به اینجا ببر" ، در ابتدا این مرد جوان نفهمید که چه می خواهد ، اما وقتی دستش به عرض شلوارش به آن مرد بود ، برای او روشن شد. خوشحالم از این بابت ، وقتی چنین فرصتی برای برقراری رابطه جنسی با چنین سادگی به دست می آورید ... سپس دختر این ابتکار عمل را داشت ، به آن پسر کمک کرد و برخاست و سپس همه لباسهایش را برداشت (به هر حال ، هیچ شورت بر روی آن وجود ندارد) آن مرد حتی هیجان زده تر شد. او روی زانوها پایین آمد و او را سوراخ کرد ، و سپس هنگامی کوسپستان که آن مرد "شرور" ای روی او داشت ، به سرطان مبتلا شد و به او اجازه نفوذ در واژن خود را داد ، آن مرد فوق العاده خوشحال شد و به همین دلیل سعی کرد تا رابطه جنسی را تا حد امکان دراز کند. او آشکارا موفق شد!