مردی که در کافه نشسته بود متوجه یک سبزه جذاب شده که در یک میز مجاور نشسته است. او بدون تردید به او نزدیک شد و گفتگو را شروع کرد ، که دختر تقریباً بلافاصله پاسخ داد. و بنابراین ، آنها در حال صحبت کردن بر روی یک فنجان قهوه بودند ، و تصور این بود که آنها صدها سال سیاوش دلسوز سکس همدیگر را می شناختند. پس از صحبت در مورد آن و خندیدن تا مرگ ، این مرد پیشنهاد داد که پیاده روی کنید تا به خانه خود بروید زیرا در بیرون واقعاً گرم است و در یخچال یک استخر و یک دسته از نوشابه ها وجود دارد. این دختر با خوشحالی با توجه به اینکه در حال حاضر از این کافه خسته شده است ، خوشحال می شود ، که در آن او وقت زیادی را سپری می کند. و حالا ، چند دقیقه بعد ، آنها قبلاً به پسر رسیده بودند ، اما نه استخر ، زیرا این دختر با او در یک لباس حمام نبود بلکه در اتاق پسران بود که یک تخت بزرگ و راحت وجود داشت. آنها به راحتی روی این تخت مستقر شدند و گفتگو خود را ادامه دادند. پسر شروع به نشان دادن توجه و نشانه های رابطه جنسی برای آشنایی جدید خود کرد ، که وی با خوشحالی پاسخ داد. و به همین ترتیب ، او او را در حال حاضر منفجر می کند ، و پس از چند لحظه آن مرد دیک خود را در بیدمشک جوان خود قرار می دهد و آنها شروع به برقراری رابطه جنسی می کنند.