آن مرد برای دیدن دختر آمد. با نشستن روی نیمکت ، یک مکالمه گاه به گاه شروع شد. او پس از صحبت با او در مورد این و آن ، موضوع را به جنسیت ترجمه كرد. دختر در ابتدا ایده را دوست نداشت داستان کس پشمالو ، اما بعد از آن می خندید و با سهولت با بچه های قدرتمند و اصلی می گریزد. سپس یک پسر به دختر نزدیک می شود و سرسختانه شروع می کند ، اما دختر فقط به آن احتیاج دارد. او در حال از بین بردن ، الاغ و سینه های دوشیزه خود را نشان می دهد. سپس آن مرد خروس خود را بیرون می آورد و دختر را در معرض لب های خود قرار می دهد. او بدون تردید آن را در دستان خود گرفت و شروع به اكراه كرد. و او واقعاً چیزهای زیادی راجع به این تجارت می داند ، او هر کاری را انجام می دهد بسیار جالب است که آن مرد فقط نمی تواند ناله های لذت خود را کنترل کند. او پس از به دست آوردن پسرش تصمیم می گیرد که با این دانش آموز جوان و زیبا رابطه جنسی برقرار کند. او تمام آنچه از او باقی مانده است را برداشته و دیک خود را در بیدمشک جوان و محکم خود قرار می دهد. ناله ای از لذت بلافاصله در دهانش فوران کرد. پسر در تمام پوزها و با سریعترین سرعت ، دختر بچه ای دارد ، مدام ناله می کند و گاهی فریاد می زند. و بعد از اتمام مراحل ، زوج تصمیم می گیرد تا در استخر شاداب شوند.