دختر جوان در حالی که می گوید پدربزرگ پدربزرگش ثروت زیادی را در زندگی انباشته است و او این فرصت را برای او فراهم کرده بود ، خرگوش می کرد ، اما برای بدست آوردن او مجبور شد به نوعی حال و هوای پدربزرگ خود را بدست آورد ، اما این برای دختر جوان مشکلی نبود. او بسیار کثیف عمل می کند ، بر روی میز صعود می کند و "تصادفا" پاهای خود را گسترش می دهد ، بیدمشک خود را به پدربزرگ خود نشان می دهد ، و بدن مضطرب خود را بر روی همه چیز مالش می دهد که به او می داند که او هر لحظه آماده پرش بر میلیونر پیر است. پدربزرگ مدت طولانی استراحت عكس كير و كس کرد ، اما در پایان آرزوی پیروزی ، او به اغوا کننده جوان اجازه داد شلوار خود را برداشته و مانند جوانی او را لعنتی کند.